loading...
کتابخانه ی مجازی ایرانیان
فردین بازدید : 25 پنجشنبه 28 آذر 1392 نظرات (0)

 besmelah-5

 

به کتابخانه ی مجازی ایرانیان خوش آمدید امید وارم از مطالب لذت ببرید


مدیروبلاگ:FARDIN

لطفا معرف این وب سایت به دیگران باشید 

 

 

 

Please introduce others to your websit

 

 

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز


فردین بازدید : 28 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (0)
دانلود رایگان کتاب فارسی گنج پنهان

شاید تاکنون این گفته پیشینیان را شنیده باشید که:
«وقت طلاست!»
در همه فرهنگهای ملل درباره ارزش زمان داستانها زده‌اند ؛ از جمله افغانها می‌گویند: «شما ساعت را در اختیار دارید و ما زمان را» و نیز چینی‌ها می‌گویند: «صبر، کوه را هم جابه‌جا می‌کند». بنابراین برای رسیدن به بهترین حالت استفاده از زمان، همچنان که باید هر دم را غنیمت دانست، باید از شتابزدگی هم خودداری نمود.
کتابی که در پیش رو دارید می‌کوشد به خواننده بیاموزد که چگونه از زمان خود به بهترین روش و به صورتی بهره‌ور کام جوید. در این راستا، باید باورهای خود را درست گردانیم و تغییرات لازم را در نگرش و اندیشه خود پدید آوریم و آنچه وقت ما را هدر می‌دهد بشناسیم و از آن بپرهیزیم.
این کتاب را نویسنده محترم آن جناب آقای حسین مجدفر نوشته اند

لینک دانلود کتاب گنج پنهان درادامه ی مطلب
فردین بازدید : 19 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (0)





دانلود رمان لیلا اثر ماندانا رفیعی





بخشی از این رمان :




با عصبانیت تمام در را بستم و از منزل خارج شد
بغض گلویم را گرفته بود و گریه امانم را بریده بود. حرفه های مادر است. گوشه کنایه های پدرم و مسخره کردن های برادرم ذهنم را مشغول کرده بود آزارم میداد و تمام وجودم را می سوزاند. این همه مانع بر سر راهم ایستاده بودند و من می خواستم همه و همه را بشکنم. و جلو بروم ولی. ولی .... نمی توانستم ان موقع حدود بیست و سه یا بیست و چهار سال بیشتر نداشتم. اگر می خواستم دور همه را خط بکشم و از انها جدا شوم نه پشت و پناهی داشتم نه آینده ای نه ..... نه هیچ چیز. من بچه دردانه ای بیش نبودم. با وجود اینکه لیسانس داشتم و سربازی برایم خیلی سخت نبود ولی حاضر به رفتن سربازی هم نبودم. هیچ جا استخدامم نمی کردند هر ماه پول تو جیبی ام را هم پدر می داد. این تنها ضعف من بود که در آمدی نداشتم و اگر می خواستم در آمد خوبی داشته باشم. یا باید اول به سربازی می رفتم یا اینکه در شرکت پدر استخدام می شدم ولی هیچکدام برای من قایل انجام دادن نبود من می خواستم با دختری ازدواج کم که پدر و مادرم او را ادم حساب نمی کردند اگر با او ازدواج می کردم خانواده طردم می کردند و در این حالت باید روی پای خود می ایستادم و خرج زندگی را در می آوردم ای کاش .. ای کاش ... سربازی ام را رفته بودم ولی چاره ای نبود گیج شده بودم






لینک دانلود رمان لیلا در ادامه ی مطلب :

فردین بازدید : 140 جمعه 29 آذر 1392 نظرات (0)


دانلود رمان رویای بهشت اثر مرجانه فتحی




بخشی از این رمان :


باورکنید من بی گناهم من فقط مجری قانون افسانه ای شما بوده ام چرا تهمت به پیشونی می می زنیدکه همه چیزش را باخته دختریش و جو ونیش و حتی تمامی احساسات و عواطفش را من نمی حوام کسی از روی ترحم برام اشک ماتم بریزه. می خواهم همه درکم بکنن و حتی برای یک لحظه هم که شده خودشون را جای من بگذارن و تصورکنن که در چنین شرایطی چه کاری می کردن. دست هام و روی صورتم گذاشتم و بی اختیار شروع به گریه کردم. تو حال خودم نبودم و نمی فهمیدم چی دارم می گم. از خودم دفاع می کنم یا اعتراف.صدای قاضی یک بار دیگه من و به خودم آورد که مثل همه جلسات دادگاه با صدای بلند داد می زد و می گفت: خانم ریاحی چرا سفسطه می کنید شما توی جنگل که زندگی نمی کردید همه جا قانون هست شما باید حقی راکه خود تون دم از اون می زنید را از طریق قانون می گرفتید. دیگه نتونستم طاقت بیارم مزخرف می گفت. این باربی توجه به حرف حایش با لحن تندتری گفتم ازکدوم قانون حرف می زید مگه توی قانون شما تقاص دل شکسته هم ‏گرفته می شه !؟ تقاص اشک های ریخته شده، رنج ها و شادی های از دست رفته چی؟ شما می تونستد با اون قانون کزایی تون جوونی من و به من برگردونید؟آمال و آرزوهام را چی؟



لینک دانلود رمان رویای بهشت درادامه ی مطلب

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 8
  • بازدید سال : 29
  • بازدید کلی : 682